شـــــــاعران ســــــپید

این وبلاگ به منظور آشنایی بیشتر افراد با شعر معاصر ایران ایجاد شده ... امید وارم مورد استفاده دوستان و کاربران عزیز قرار گرفته باشد

شـــــــاعران ســــــپید

این وبلاگ به منظور آشنایی بیشتر افراد با شعر معاصر ایران ایجاد شده ... امید وارم مورد استفاده دوستان و کاربران عزیز قرار گرفته باشد

مرز گمشده

ریشه روشنی پوسید و فرو ریخت

و صدا در جاده بی طرح فضا می رفت 

از مرزی گذشته بود  

در پی مرز گمشده می گشت

کوهی سنگین نگاهش را برید

صدا از خود تهی شد 

و به دامن کوه آویخت

پناهم بده تنها مرز آشنا پناهم بده

و کوه از خوابی سنگین پر بود 

 خوابش طرحی رها شده داشت

صدا زمزمه بیگانگی را بویید 

برگشت

فضا را از خود گذرداد

و در کرانه نادیدنی شب بر زمین افتاد 

کوه از خوابی سنگین پر بود

دیری گذشت

خوابش بخار شد

طنین گمشده ای به رگهایش وزید 

پناهم بده تنها مرز آشنا پناهم بده 

سوزش تلخی به تار و پودش ریخت

خواب خطکارش را نفرین فرستاد

و نگاهش را روانه کرد

انتظاری نوسان داشت  

نگاهی در راه مانده بود 

و صدایی در تنهایی می گریست

 

سهراب سپهری

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
یلدا پنج‌شنبه 18 آبان 1385 ساعت 09:28 http://delsepordeh.blogsky.com

چرا گرفته دلت .مثل آنکه تنهایی !!!
چقدر هم تنها !!

خیال میکنم دچار آن رنگ پنهان رنگها هستی
دچار یعنی ..........

سلام مهربان . انتخاب خوبی بود .از خوندن شعر لذت بردم .
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد