به نوکردنِ ماه | |
بر بام شدم |
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پروازِ کبوتر ممنوع است.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمهگان به هیاهو شمشیر در پرندهگان نهادند.
ماه برنیامد.
احمد شاملو
به گوهرِ مراد
به نوکردنِ ماه | |
بر بام شدم |
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پروازِ کبوتر ممنوع است.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمهگان به هیاهو شمشیر در پرندهگان نهادند.
ماه برنیامد.
احمد شاملو
سلام
زیبا بودند
اى دوست
تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابى
تا تو هستى زندگى باید کرد . . .
شبت پر باشه از ستاره هایی که هرشب سفارش شاد بودنت رو به خدا میکنن..
عالی بود.
سالهاست عاشقان شاملو در خوابند...
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند تا آیندگان ندانند بی عرضگان این برهه از تاریخ ما بوده ایم.
ایام به کام...