من در این تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد .
من در این تاریکی
امتداد تر بازو هایم را
زیر بارانی می بینم
که دعاهای نخستین بشر را تر کرد .
من در این تاریکی
در گشودم به چمن های قدیم ,
به طلایی هایی , که به دیوار اساطیر تماشا کردیم .
من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم
و برای بته نورس مرگ , آب را معنی کردم .