خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیز که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین
حسین پناهی
ممنون عالی بود . استفاده کردیم موفق باشی.
سلام ... شعرایی که می نویسی خیلی قشنگند ... هم اونایی که از دیگران می نویسی و هم اون 3 تایی که خودت نوشتی ... اما یه چیزی به فکرم رسیده که جوابشو نمی دونم ... اینکه عنوان بلاگت شاعران سپیده ... خب شعر سپید یه سری مشخصات داره که مثلا به شعرای سهراب و فروغ و شاملو یه سری هاش نمی شه گفت سپید ... مطمئنم که خودت هم می دونی ... اما اسم بلاگت ... حالا به هر حال! خوش حال می شم از آشنایی بیشتر!
یاهو
عزیز سلام
مسرورم از اینکه باز هم قسمت دیدار تو بود ...
خواندم و سرشار شدم ...
خدای مهربان رحمت کند حسین پناهی را که درک کلامش
کار نصیب هر کس نبود ...
با زاده شدن عشق، قبیله ات بروز شد ...
همقبیله ای همیشه مهربان، منتظر حضور گرمت هستم
شقایق تقدیم به یارانی که شرح غم را پس زدند ...
در پناه حق
یا علی مدد
[گل]
سلام دوست من
وبت حرف نداره اگه دوست داشتی به وب من هم سری بزن و نظر بده.ودر آخر اگه دوست داشتی لینکم کن