ما شکیبا بودیم
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف می تواند کرد ...
ما شکیبا بودیم
به شکیبایی بشکه یی بر گذرگاهی نهاده ؛
که نظاره می کند با سکوتی درد انگیز
خالی شدن سطل های زباله را در انباره خویش
و انباشته شدن را
از انگیزه های مبتذل ِ شادیِ گربه گان و سگانِ بی صاحبِ کوی ،
و پوزه ی ره گذاران را
که چون از کنارش می گذرند
به شتاب
در دست مال هایی از درون و برونِ بشگه پلشت تر
پنهان می شود .
ای محتضران
که امیدی وقیح ، خون به رگ هاتان می گردانَد !
من از زوال سخن نمی گویم
[ یا خود از شما _ که فتحِ زوال اید
و وحشت های قرنی چنین آلوده ی نامرادی و نامردی را آن گونه به دنبال می کشید
که ماده سگی بوی تندِ ما چه گی اش را . ]
من از آن امیدِ بی هوده سخن می گویم
که مرگ نجات بخشِ شما را
به امروز و فردا می افکَنَد :
_ مسافری که به انتظار و امیدش نشسته اید
از کجا که هم از نیمه ی راه باز نگشته باشد ؟
احمد شاملو
زیبا بود...
دوست هنرمند عزیز
با سلام و عرض ادب
از شما دعوت می شود تا کتاب دلنوشته های خود را در کشور آمریکا جهت عرضه جهانی منتشر نمایید.
به طور خلاصه شما می توانید با کمک امکان نشر جهانی آثار ارزشمند هنری فرهنگی، احساسات و افکار خود را در قالب کتاب، موسیقی و فیلم در آمریکا و اروپا منتشر نموده و آنها را از طریق شبکه عرضه معتبر بین المللی مانند وب سایت آمازون به همه علاقه مندان در سراسر جهان معرفی نمایید.
در نهایت تقاضا داریم با لینک به ما این تسهیلات را با عنوان نشر جهانی کتاب موسیقی و فیلم ایرانی به دیگر دوستان فرهیخته خود نیز معرفی نمایید.
با احترام فراوان
آسان نشر
تسهیلات نشر جهانی آثار ارزشمند ایرانی
www.asanashr.com
بخوان نام مرا
تا که آغاز شود یک راز
عشق یعنی رسیدن عشق یعنی قلب من
بی مدعا,درد اسارت می کشد
زیبای من, باورم کن !
چشمهایم خسته بود
دیدمت اما پای من بسته به زنجیر
بیا تا ببازد غصه هایم
عشق این است تو بدانی عاشق عشقم ... همین.
الهه فاخته