هیچ کس گمان نداشت این
کیمیای عشق را ببین
کیمیای نور را که خاک خسته را
صبح و سبزه می کند
کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
کیمیای عشق و صبح
و سبزه آفریده است
خنده های کودکان وباغ مدرسه
کیمیای عشق سرخ را ببین
هیچ کس گمان نداشت این . . .
شفیعی کدکنی
درود بر آقای شفیعی کدکنی :
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
یه جوری بود فهمیدنش بصیرت می خواست
درود بر شما سرور بزرگوار:سروده های زیبا ودلنشین شما بر دل نشست، اگر زمان یاری کرد به ما نیز سری بزنید.فرجاد باشید.بدرود