وای، باران؛
باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .
خواب رویای فراموشیهاست !
خواب را دریابم،
که در آن دولت خواموشیهاست .
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من میگوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است
دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن می بیند .
مهر در صبحدمان داس به دست
آسمانها آبی،
پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه صبح تو را می بیند .
از گریبان تو صبح صادق،
می گشاید پرو بال .
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه؟
از آن پاکتری .
تو بهاری ؟
نه،
بهاران از توست .
از تو می گیرد وام،
هر بهار اینهمه زیبایی را .
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو !
salam
aval mer30 babate sheret.
dovom ye khorde sheret iirad dare....yeki onja ke neveshti --az ahle dele man ama-- kalameye ahle ezafiye.
dovom vasate sher ye tikasho ja andakhtii ..onja ke migi ---mehr dar sobhdaman das be dast ---(kharmane khabe mara michinad) ---asemanha abi....
hamin.
tank u
با سلام ممنون از وبلاگ قشنگت بابت شعرا هم مرسی.با ارزوی موفقیت و شادکامی.
شعر قشنگیه
جالب بود
خدانگهدار
این خیلی زیباست وبا احساس.یرا تو از دل ما می گویی
من دنال اشعارمصدق بودم.مخصوصاآخری شعرزیبایی بود.قربون دستت.موفق باشی
سلام ممنون عالی بود موفق باشید.
با سلام و سپاس از درست کردن این وبلاگ. به نظر جهت آشنایی بیشتر افراد با شعر معاصر ایران، بهتر است اطلاعات داده شده درست باشد. مانند :
"از اهل دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟"
فکر نمی کنم این "اهل" در اصل شعر آمده باشد.
با سپاس