شـــــــاعران ســــــپید

این وبلاگ به منظور آشنایی بیشتر افراد با شعر معاصر ایران ایجاد شده ... امید وارم مورد استفاده دوستان و کاربران عزیز قرار گرفته باشد

شـــــــاعران ســــــپید

این وبلاگ به منظور آشنایی بیشتر افراد با شعر معاصر ایران ایجاد شده ... امید وارم مورد استفاده دوستان و کاربران عزیز قرار گرفته باشد

نایاب

شب ایستاده است.

خیره نگاه او

بر چار چوب پنجره من.

سر تا به پای پرسش ، اما

اندیشناک مانده وخاموش:

 شاید

از هیچ سو جواب نیاید.

 

دیری است مانده یک جسد سرد

در خلوت کبود اتاقم.

هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است،

گویی که قطعه، قطعه دیگر را

از خویش رانده است.

از یاد رفته در تن او وحدت.

بر چهره اش که حیرت ماسیده روی آن

سه حفره کبود که خالی است

از تابش زمان.

بویی فساد پرور و زهر آلود

تا مرزهای دور خیالم دویده است.

نقش زوال را

بر هر چه هست، روشن و خوانا کشیده است.

در اضطراب لحظه زنگار خورده ای

که روزهای رفته درآن بود ناپدید،

با ناخن این جسد را

از هم شکافتم،

رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن

اما از آنچه در پی آن بودم

رنگی نیافتم.

 

شب ایستاده است.

خیره نگاه او

بر چارچوب پنجره من.

با جنبش است پیکر او گرم یک جدال.

بسته است نقش بر تن لب هایش

تصویر یک سؤال

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد